خاطرات من

در اینجا از روزانه هام مینویسم

خاطرات من

در اینجا از روزانه هام مینویسم

روز مادر امسال

سلام دوستای عزیزم

خوبید؟

دیروز برام یه روز فراموش نشدنی بود.بعد از اینکه از باشگاه اومدم ،دیدم پسری لباس بیرون تنشه گفتم مامان جان کجا میری؟گفت: با بابایی بیرون بودیم تازه رسیدیم.بعد که رفتم تو اتاق در زد و با یه شاخه گل و یه مام اومد تو اتاق به عنوان کادوی روز مادر.همسرم هم زحمت کشیده بود یه عطر خوش بو برام خریده بود.

چیزی که خیلی بهم چسبید اینکه با وجودیکه از پول توجیبی پسری خیلی کم تو کارتش مونده بود با همون مقدار کم رفته بود و برام کادو خریده بود.خیلی برام باارزش بود و اشکم دراومد.

خدایا شکرت به خاطر زندگیم.به خاطر داشتن پسرم و همسر مهربونم.